نوشته شده توسط : ولی غلامی

- دشمن کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- غریبه کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- دیگری کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی

این را پارسال جایی دیدم و نوشتم.
 اغراق نیست اگر بگویم ساعت‌ها به آن فکر کردم. مرورش کردم و حالا انگار دارم یادش می‌گیرم.

اینکه هر آدمی قصه‌ای دارد که ما آن را نمی‌دانیم. شاید اگر می‌دانستیم بیشتر با هم مهربان بودیم، کمتر همدیگر را شرحه‌شرحه می‌کردیم و این دنیا جای بهتری برای زندگی بود.

- هر روز به آدم‌ها نگاه می‌کنم. به خطوط چهره‌شان، تکان دادن دست‌هایشان، زُل زدن‌های بی‌هدف‌شان به یک نقطه، به عکس‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند، به چیزهایی که پشت واژه‌هایشان هست و تلاش می‌کنند پنهان‌اش کنند و من هم کمک‌شان می‌کنم که فکر کنند موفق بوده‌اند و من نفهمیده‌ام! و با خودم می‌گویم هر کدام از آنها قصه‌ای دارند که من نمی‌دانم.

- هر کس زیر پوست‌اش رازی پنهان دارد، حرفی که نمی‌زند، گاهی می‌آید تا روی لب و دوباره قورتش می‌دهد. هرکس رنجی دارد که ما نمی‌دانیم، آن را پشتِ آرایش سبک یا غلیظی پنهان می‌کند، پشتِ «من خوبم، شکر»گفتنی، پشت لبخندی، پشت «حالا بگذریم، دیگه چه خبری؟»، پشت سکوت و شانه بالا انداختنی ...

- دشمن کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- غریبه کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی
- دیگری کسی است که قصه‌اش را نمی‌دانی

هر آدمی قصه‌ای دارد که ما آن را نمی‌دانیم. شاید اگر می‌دانستیم بیشتر با هم مهربان بودیم، کمتر همدیگر را شرحه‌شرحه می‌کردیم و این دنیا جای بهتری بود برای زندگی...





:: برچسب‌ها: قصه , قصه اش , داستان ,
:: بازدید از این مطلب : 1100
|
امتیاز مطلب : 74130
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : سه شنبه 15 فروردين 1402 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: